آیا برای بازگشت مظهر خالقی کمی دیر نشده؟
به بهانه ورود خنیاگر نامدار کرد به زادگاهش سنندج بعد از 4دهه برای شرکت در کنگره مشاهیر کُرد؛

موسیقی کوک|شهریورماه ۱۳۱۷ در سنندج به دنیا آمد. از همان کودکی به موسیقی علاقهمند بود اما خانوادهاش برای حضور جدی در این عرصه برایش شرط گذاشته بودند. او اجازه داشت موسیقی را دنبال کند تنها به شرطی که خوب درس بخواند و برای خودش کاری دست و پا کند. آن روزها موسیقی نمیتوانست به عنوان یک شغل رهآورد قابل توجه مادی داشته باشد و باعث شود هنرمندان بتوانند از این راه زندگیشان را بچرخانند.
از دانشگاه تهران در رشته فیزیک فارغالتحصیل شد. بعد از آن وارد رشته مدیریت صنعتی شد و کارشناسی ارشدش را از دانشگاه گرفت. جوان بود و با انگیزه. در سالهای اقامت در تهران آثار زیادی با صدای او و در همکاری با آهنگسازان و نوازندگان درجه یک آن دوران از رادیو شنیده میشد.
به قول خودش آن بخش از کارهایی را که در آرشیو رادیو تلویزیون وقت پیدا نمیشد، با سفر به مناطق و روستاهایی که از پایتخت بسیار دور بود، جمع و جور میکردند و بر اساس نیاز روز شعر و تنظیمش را تغییر میدادند. همین نگاه و شیوه خوانندگی خالقی باعث شد که نامش در میان خوانندگان مشهور کرد قرار بگیرد و وقتی امروز خبر بازگشتش به ایران پس از ۴ دهه منتشر شد، بسیاری از کردها به ویژه در ایران برای بازگشتِ مظهر خالقی جشن بگیرند.
مظهر خالقی از سال ۵۰ تا ۵۷ رئیس رادیو تلویزیون کرمانشاه بود. خودش نزدیکی به سنندج و امکان مدیریت برنامههایی که از شبکه کرمانشاه به سه زبان فارسی، کردی و عربی پخش می شد، را دلیلی برای حضورش در قامت مدیر در آن سالها می داند. اما در پس کلامش می شود غم و اندوه دوری از وطن را برای ۴ دهه حس کرد.
متاسفانه بسیاری از کردها در کشورهای مختلف از جمله ایران، عراق، سوریه و ترکیه خیال می کنند در کشورهایشان، جدی گرفته نمی شوند و معتقدند حرمت و آزادی دیگر هموطنانشان از آنها دریغ شده است.
خالقی در تازهترین گفتوگویش با مجله ای با نام «فراتاب» این طور میگوید: «بیگمان موسیقی در زندگی کُردها اثر بسیار جدی و مستقیمی داشته است. به خصوص در غیاب قلم. به خصوص در غیاب آن آزادیای که هر ملتی در دنیا داشته و یا دارد. متأسفانه ما قرنهاست که اگرچه هنوز در وطن خود ماندهایم اما آنچنان آن آزادی را که هموطنان دیگر ما دارند، ما نداریم. بر این اساس در کلام، در موزیک، در رفتار، در فرهنگ یا عادات و رسوم و اخلاق به مقدار زیادی محدودیت داریم.
من به مسایل سیاسی یا علت اینها ورود نخواهم کرد، ضرورتی ندارد اما موسیقی کُردی یا ملودی و آهنگ و آوازهای کُردی با این تنوع بسیار زیاد بیگمان فراورده نبود کمبود آن آداب و رسومی است که بر ما تطبیق کردهاند که ما خودِ ما نباشیم.
این را شاید به طور طبیعی بدانیم که ما در میان ملتها، کشورها یا حکومتهای دیگر تقسیم شدهایم اما عمدتاً آن آزادی و احترامی را که برای خودشان قایل بودند، برای ما قایل نبودند و این است که ما تمامی آلام درونی خودمان را در قالب آواز، موسیقی و اشعار فولکلوریک خود، که داستانهای زندگی ما در آن اشعار یا آن فولکها تعبیر و تفسیر خود را دارد(آوردهایم).
این است که بله! ما تمام رفتار و کردارمان، همهی اندیشهها و همه زیباییهای جهان را از طریق آوازهای خودمان، درددلهای خودمان و آرزوهای خودمان در لابهلای موسیقی و آوازهای خودمان نقل میکنیم و در اجتماع از آنها لذت میبریم و آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنیم.
شاید دهها نسل میگذرد و هنوز این آهنگها، این ترانهها و این داستانها و حکایتها در فکر و اندیشهی ما ماندهاند.»
این حرفها، سخنان هنرمندی است که سالها پیش برای آخرین بار با تمام وجودش سرزمین مادری را در آغوش گرفت و با آن خداحافظی کرد. حالا بعد از چهار دهه به بهانه برگزاری کنگره مشاهیر کُرد، دوباره فرصت برایش فراهم شده تا در خیابان های زادگاهش قدم بزند. قرار است تا چند روز دیگر نام مظهر خالقی در کنار حسن کامکار، خانواده کامکارها و خانواده عندلیبیها بر سر خیابانهای شهری حک شود که هنرمندان زیادی را به ایران و جهان معرفی کرده است.
آدم با دیدن فیلم لحظه ورود مظهر خالقی به سنندج بغضش میگیرد؛ اگر از دریچه چشم کسی نگاه کند که آخرین بار ۳۸ قبل پا روی کف کوچههای زادگاهش گذاشته است.
چهل سال گذشته و حالا نوبت رسیده به تجلیل از مشاهیر کرد. چه اتفاقی افتاده است؟ آیا بدنه سیستم مدیریتی کشور دچار تغییر شده و مدیران این روزهای مملکتمان متوجه ضرورت حضور چهرههای نامدار شدهاند یا تنها قرار است بیایند، عکس بگیرند، بر فرض بر سر خیابانی هم نامی بگذارند و بروند؟
اینکه مظهر خالقی توانسته به شهرش بازگردد در جای خود خوب است و جذاب اما آیا او و دیگر هنرمندان معاصر ایران بدون جهتگیریهای پیشین، فرصت فعالیت در عرصهای که برایش سالها زحمت کشیدهاند، پیدا می کنند؟