بعضیها استاد مظلومنماییاند
خشایار اعتمادی درباره آلبوم مثل هیچ کس و همکاری با تورج شعبانخانی میگوید

کوروش شیرازیان_موسیقی کوک|نام تورج شعبانخانی در کنار خوانندگانی بسیاری به عنوان آهنگساز آمده است. اما «مثل هیچ کس» از آن آلبومهای خاص است چون هم جزو اولین کارهای خوانندهای است که برای مجاز شدن موسیقی پاپ در ایران زحمات زیادی کشید و هم اولین آلبوم رسمی تورج شعبانخانی بعد از انقلاب به عنوان آهنگساز است.
با خشایار اعتمادی خواننده نام آشنا و پرکار سالهای قبل آلبوم «مثل هیچ کس» که مدتی قبل با انتقاد از اوضاع و احوال حاکم بر موسیقی پاپ ایران از موسیقی به شکل حرفهای خداحافظی کرد، گفتوگویی درباره تورج شعبانخانی و همکاری با او انجام دادهایم.
از چه زمانی با تورج شعبانخانی آشنا شدید؟
آشنایی من با تورج عزیز به آغاز دهه هفتاد برمیگردد. ما از ابتدای این دهه چند بار باهم به استودیو رفتیم تا کاری را ضبط کنیم اما هر بار بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد تا آلبوم دلشوره منتشر شد اما بالاخره هردوی ما به هم گره خوردیم و درنهایت در آلبوم «مثل هیچکس» باهم همکاری کردیم.
هیچوقت یادم نمیرود که تورج در آن ایام مدام از من میخواستم که به تهیهکننده تخفیف بدهم. وقتی به منزلش رفتم و وضع ساده و البته باصفای زندگیاش را دیدم گفتم فکر نمیکنی بهتر باشد بهجای اینکه مدام از من بخواهی به تهیهکننده تخفیف بدهم، حقوحقوق خودت را مطالبه کنی؟ او همانجا معصومانه به من گفت: حق مرا میگیری؟
شیوه همکاری شما باهم در آن دوره چه طور بود و آلبوم مثل هیچکس چگونه شکل گرفت؟
در آن ایام شرایط فیزیکی واقعاً سختی داشت. من متوجه میشدم که او گاهی در حین کار بهشدت خسته میشود. در آن روزها در کنارش بودم تا چهار قطعه آلبوم را بسازد. خوشبختانه آن چهار قطعه ساخته شد و باعث شد آن آلبوم اثری خوب از آب دربیاید اما در همان اثر هم به من و هم به تورج شعبانخانی عزیزم اجحاف شد و نام من و تورج را در پایینترین قسمت کاست و با فونت ریز نوشتند.
به نظر شما چه دلایلی باعث شد تورج شعبانخانی دچار ضعف جسمانی بشود؟
او در سالهای ابتدایی انقلاب که موسیقی پاپ در ایران به شکل قانونی فعالیت نمیکرد بهاحتمال برای گذران زندگی مجبور شده بود تا برای برخی آهنگسازی کند و حتی نام خودش را پشت کاست آثارش هم ننویسد. به نظر من این آغاز افول یک ستاره هنری است که نتواند حتی نام خودش را بهعنوان سازنده اثری هنری بیاورد.
اتفاقی در این مملکت افتاده بود و تحولی به نام انقلاب شکل گرفته بود. در این مسیر موسیقی پاپ دچار بدبینی و ممنوعیت شد. او هیچوقت از مملکتش نرفت. البته بهاحتمال دلایل مختلفی باعث شد تا او این تصمیم را بگیرد. او مادرش را خیلی دوست داشت و تا چند سال هم از این مادر عزیز نگهداری میکرد. مرگ مادرش تأثیر بدی در روحیه او داشت و این اتفاق باعث شد وضعیت جسمیاش بدتر از قبل هم بشود.
از نگاه شما ممنوعیت کار درزمینه موسیقی پاپ روی فرهاد مهراد، فریدون فروغی، تورج شعبانخانی و بسیاری دیگر چه تأثیراتی داشت؟
در تمام عالم دو نوع مرگ میتواند اتفاق بیفتد. یکی از این دو زمانی است که آدمها به شکل فیزیکی با آن روبهرو میشوند و این نوع از مرگ برای همه وجود دارد و دیگری زمانی است که یک نفر در یکی از عرصهها هنری، اجتماعی، ورزشی و… به ستاره بدل میشود اما این ستارگی افول میکند. این نوع مرگ را تنها کسانی میتوانند درک کنند که خودشان دچارش شوند.
درک کردن این نوع مرگ برای عموم مردم درست مثل کسانی است که مادر تازه فارغ شدهای از زایمان را میبینند و به همین دو کلمه فارغ شدن برای بیان حس و حال آن زن بسنده میکنند، درحالیکه تنها زمانی میشود حس یک مادر را درک کرد که انسان تجربه به دنیا آوردن فرزند را داشته باشد.
امروز تورج شعبانخانی نازنین در وضع بسیاری بدی قرار دارد و من از خداوند برای او بازیابی سلامتیاش را میخواهم اما هنرمندان بزرگ و تأثیرگذاری همچون تورج شعبانخانی، فرهاد مهراد، فریدون فروغی و دیگران سالها قبل از این به کما رفته و مرگ را تجربه کردهاند.
من هم امروز میتوانم بگویم که حالم با حال تورج عزیزم تفاوتی ندارد. من هم روزگاری به چهرهای شناختهشده در عرصه هنر این سرزمین بدل شدم و امروز احساس میکنم ستارهام در آسمان هنر این سرزمین در حال افول است.
با این توضیح محروم شدن یک هنرمند از فعالیت هنری میتواند درحالیکه زنده است او را بکشد؟
بله. دقیقاً. در هرکجای این کره خاکی، اغلب هنرمندانی که روح آرتیکال دارند، وقتی ستاره وجودیشان بنا به دلایل مختلف ازجمله بیمهریها، جبر و یا اشتباه خودشان رو به افول میرود، یا دچار افسردگی میشوند، یا الکی میشوند، یا به مواد پناه میبرند یا در آسایشگاهی روانی بستری میشوند و یا کنج ازلت مینشینند و آنقدر به فکر فرو میروند تا دق کنند.
شاید مردم عادی متوجه نشوند که چنین شخصی دارد چه درد طاقتفرسایی را تحمل میکند؛ کسی که روزی همه به دنبالش بودند یا صدایش را بشنوند، به موسیقیاش گوش بدهند، بازیهایش در فیلمها را ببینند یا به نظاره تابلویی نقاشی از او بنشینند. وقتی ستارهای به نام تورج شعبانخانی در اوج آسمان هنر این سرزمین درخشیده و ناگهان در این کشور تغییری رخ میدهد و انقلابی پیش میآید، هنرش در این مملکت ممنوع میشود و شروع مرگ یک ستاره از چنین لحظاتی است.
او در دورهای که به شهرت ایرانگیر رسیده بود، انقلاب در کشور را تجربه کرد و بعد از انقلاب برای سالها اجازه فعالیت در عرصه هنری که در آن تخصص داشت، پیدا نکرد.
شما در دو آلبوم با بابک بیات و تورج شعبانخانی همکاری کردید که اتفاقاً هردوی این آثار هم کارهای خوبی از آب درآمد. چه شد که تصمیم به همکاری آب این دو بزرگ گرفتید؟
من همیشه از یک بابت به خودم افتخار میکنم و آن این است که خشایار اعتمادی برای ایجاد امکان حضور موسیقی پاپ در میان هنرهای مجاز سرزمینش دوندگی کرد و در این مسیر به قدمایی نظیر بابک بیات و تورج شعبانخانی گرامی تلنگر زد تا به عشقشان که همان موسیقی پاپ بود برگردند.
بابک بیات پیش از انقلاب درزمینه ساخت ترانه و موسیقی فیلم به شکل همزمان فعال بود اما بعد از انقلاب و با ممنوعیت موسیقی پاپ تمام تمرکزش را روی ساخت موسیقی فیلم گذاشت و به دلیل تبحرش در این مسیر انصافاً آثار ارزشمندی را هم از خودش به یادگار گذاشت اما او در آن ایام اصلاً از یاد برده بود ملودی سازی برای ترانه را.
تورج شعبانخانی عزیز و بزرگوار هم باآنهمه آثار ماندگار که برای خوانندگان مختلف ساخته بود در آن دوره مجبور شده بود خانهنشین شود و این اتفاق برای یک هنرمند بدترین اتفاق است.
من در آن روزها به احترام این دو هنرمند ارزنده دو آلبوم را پشت سر هم با بابک بیات عزیز و تورج شعبانخانی گرامی کار کردم و این اتفاق شاید توانست تأثیر مثبتی هرچند اندک در روحیه این دو بزرگمرد داشته باشد. آلبوم مثل هیچکس اولین آلبوم تورج شعبانخانی عزیز بعد از انقلاب بود که به طور رسمی و قانونی با آهنگسازی او منتشر شد و مریم حیدرزاده اشعار آن اثر را سروده بود.
گاهی وقتی بناست از هنرمندان درباره همکاریشان با هنرمندان دیگر بپرسیم، با پاسخهایی روبهرو میشویم که به نظر میرسد بیشتر به تعارف شباهت دارد تا بیان حقیقت. با در نظر گرفتن این مقدمه، اگر بنا باشد درباره خصوصیاتهای اخلاقی بابک بیات و تورج شعبانخانی حرف بزنید، چه خواهید گفت؟
در این اوضاعواحوال هم بهاحتمال اغلب مردم انتظار دارند غلو بشنوند و تعارف و احساس ضعف. من اما چنین اخلاقی ندارم و همیشه سعی حتی اگر در نهایت ضعف هم باشم سینهام را جلو بدهم تا به بدن پوک شدهام بزنند اما خم به ابرو نمیآورم و مظلومنمایی را دوست ندارم.
بعضی خوب بلدند خودشان را مظلوم نشان بدهند و با ایجاد ترحم در دل مردم از بحران عبور کنند. بنابراین بدون تعارف و باصداقت به پرسش شما پاسخ میدهم. تورج شعبانخانی از نگاه من آدمی رنجور، معصوم، مهجور و بامحبتی است. من هیچگاه او را عصبانی ندیدم. هیچوقت از او تندی ندیدم. بابک بیات آدم مغروری بود و قلدر اما تورج دقیقاً همان چیزی بود که گفتم.
منتشر شده در روزنامه سازندگی