تا چشم هنرمندان به دست دولت باشد وضعمان همین است
گفتوگو با علیرضا بهرامی یکی از دو مبدع پویش مُشاهنر:

موسیقی کوک-علی نامجو| هشتم فروردینماه امسال دو تن از چهرههای فرهنگی و هنری ایران که لااقل برای فعالان در این عرصه نامهای شناختهشدهای دارند، پویشی به نام مُشاهنر را راهاندازی کردند، تا محملی باشد برای ایجاد نشاط و شادی در وجود ایرانیانی که در ایام قرنطینه خانگی بهاحتمال تحت تأثیر این اوضاعواحوال دچار غم و اندوه شده بودند.
علیرضا بهرامی شاعر، نویسنده و روزنامهنگار باسابقه در کنار فاضل جمشیدی خواننده باتجربه موسیقی ایرانی بانیان این پویش شدند. مُشاهنر در همان آغاز توانست حدود سیصد تن از نامداران هنر ایران را با خود همراه کند و از آن میان عبدالوهاب شهیدی خواننده و نوازنده پیشکسوت موسیقی ایرانی مسنترین آنها بود.
از روز آغاز این پویش تا امروز تعداد قابلتوجهی از فعالان شناختهشده یا گمنام هنر در ایران به آن افزوده شدهاند و آثارشان را در فضای مجازی با هشتگ مُشاهنر منتشر کردهاند. در این میان اما شاید عدهای سؤال کنند چرا با جستوجوی نام این پویش در پلتفرمهای مختلف در فضای مجازی مطالب آنچنان فراوانی را نمیتوانند از نظر بگذرانند؟
عدهای میگویند دلیل آن است که در کشور ما در طول چند سال گذشته پویشهایی اینچنین آغازی پر سروصدا دارند، اما در ادامه سرنوشتشان روشن نمیشود و گروهی بر این باورند که با توجه به ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی در کشور ما مُشاهنر توانسته در مقیاسی قابلتوجه اثرگذار باشد. به همین بهانه تصمیم گرفتیم با بانیان این پویش گفتوگو کنیم و نظرات گوناگون مطرحشده درباره مُشاهنر را با آنان در میان بگذاریم.
این دو همین چند روز قبل با همکاری پرویز پرستویی و سالار عقیلی قطعه «همدم» را در قالب این پویش منتشر کردند. متأسفانه امکان سخن گفتن با فاضل جمشیدی فراهم نشد، اما گفتوگوی مفصلی با علیرضا بهرامی انجام دادهایم که گزیدهای از آن را در ادامه میخوانید:
عدهای معتقدند در کشور ما پویشهای زیادی به راه میافتد، اما هیچگاه درباره سرانجامشان سخنی به میان نمیآید. با این توضیح، چه دلایلی سبب شد که مُشاهنر را راهاندازی کنید؟
راستش در ابتدا باید بگویم که تا امروز به یاد ندارم که پیشازاین در هیچ پویشی شرکت کرده باشم. علتش هم اصلاً این نیست که موافق یا مخالف اقداماتی ازایندست هستم، بلکه به ماهیت کاریام در رسانه بازمیگردد. پیشازاین، فضای رسانه این امکان را فراهم میکرد که بتوانم ایدههایم را مطرح کنم اما با شیوع کرونا اوضاع تغییر کرد.
در ایام خانهنشینی مردم در تعطیلات نوروز، آقای فاضل جمشیدی درباره این پویش با من حرف زد. او گفت که برای این دوران ایدهای در ذهن دارد. آقای جمشیدی معتقد بود که اگر هنرمندان در این روزها، آثار هنری خودشان را با شکل و شمایلی ساده و در رسانههای مجازی شخصی خودشان، منتشر کنند، میتواند اتفاق خوبی بیفتد. بنا شد که با همراهی هم این پویش را راهاندازی کنیم.
البته در آغاز برخی از مسئولان قول همراهی داده بودند که اغلبشان کنار کشیدند. از همان ابتدا به فاضل جمشیدی هم گفتم که اگر علاوه بر هنرمندان ارتباطی پویا را با رسانهها برقرار کنیم، این طرح میتواند به نتایج خوبی دست پیدا کند. خوشبختانه این اتفاق هم افتاد و در ادامه با حمایتهای هنرمندان مختلف و رسانههای گوناگون، مُشاهنر توانست اتفاقات خوبی را رقم بزند.
وقتی مُشاهنر آغاز شد نام بسیاری از چهرههای شناختهشده هنر و فرهنگ را میشد بهعنوان کسانی که به این پویش پیوستهاند، دید، اما در ادامه تعداد اندکی از این آدمها در عمل اثری منتشر کردند که بهعنوان کاری در قالب مُشاهنر از سوی مخاطبان دیده یا شنیده شود…
حضور بسیاری از این نامها بهعنوان کسانی که قبول کردهاند به مُشاهنر بپیوندند، برای ما مغتنم بود. برخی از استادان هنر در عرصههای گوناگون در این اوضاعواحوال اصلاً امکان تولید اثری هنری را نداشتند و همین حضورشان میتوانست تأثیرات خوبی داشته باشد.
در ادامه بسیاری از هنرمندان شناختهشده یا کمتر شناختهشده بدون اینکه ما از آنها بخواهیم به این پویش بپیوندند، آثاری را در فضای مجازی و با هشتگ مُشاهنر منتشر کردند و کاملاً خودجوش و دلی به ما پیوستند. البته ما سعی کردیم بهعنوان مشوقانی حاضر شویم که به بزرگواران عرصه هنر انگیزه میدهند برای دل به دریا زدن و اجرای آثار هنریشان در منزل و انتشار آن در فضای مجازی.
آیا خودتان از بازخورد این پویش رضایت دارید؟
خوب است در این بخش توضیح بدهم که بعضی از هنرمندان ملحق شده به مُشاهنر در فضای مجازی مخاطبان میلیونی دارند و این ویژگی باعث شد آثار آنها در قالب مُشاهنر دیده و شنیده شود. از سوی دیگر خبرگزاریها، روزنامهها، سایتها و صفحات که در فضای مجازی از سوی فعالان عرصه فرهنگ و هنر اداره میشوند، توانستند بهعنوان یک بازوی پرتوان برای رساندن آثار به سمع و نظر مخاطبان عمل کنند. به همین دلیل هم این پویش را باید پویش تمامی اهالی فرهنگ و هنر بنامیم.
اگر بخواهیم پویشی نظیر مُشاهنر را با پویشهایی که دیگر فعالان عرصه هنر در سایر نقاط جهان در ایام کرونا به راه انداختند، مقایسه کنیم، از نگاه شما این پویش در کجای سیاهه اقدامات انسانی هنر در این روزها در سطح جهانی قرار میگیرد؟
به گمان من نه تنها مُشاهنر که هر اقدام و اتفاقی که در کشور ما رخ میدهد باید با در نظر گرفتن شرایطمان تحلیل شود. خواننده همچون لیدی گاگا در اینستاگرام خودش توانسته ۱۰۰ هنرمند از نقاط مختلف جهان را با خودش همراه کند تا اجرای آنلاین داشته باشد و رقمی حدود ۱۲۸ میلیون دلار برای کمک به سازمان بهداشت جهانی جمع کرد (او قبل از آن با برگزاری کنسرتی چند میلیون دلار هم به نام خودش برای بهبود بیماران کرونایی کمک کرد.) و در کشور ما برخی از خوانندگان که در همین ایام در برج میلاد به روی صحنه رفتهاند تا برای مردم کنسرت آنلاین برگزار کنند، به دنبال کسب درآمد هستند و از اسپانسر آن مجموعه کنسرت مبالغ قابلتوجهی را هم بهعنوان دستمزد میگیرند.
اگر بنا باشد این وضع را مبنای قضاوت قرار بدهیم، باید چند مورد را در نظر داشته باشیم که یکی از مهمترین آن است که در تمام این سالها رویدادهای هنری ما در چه بستر اقتصادی شکل گرفته است؟ چه شخص یا ارگانی همواره هنرمندان ما را محتاج دولت قرار داده است؟
اقتصاد شبه سوسیالیستی شترگاوپلنگی که ادعای خصوصی بودن دارد، اما هیچوقت خصوصی نبوده، بستری است که نمیتوان از آن توقع داشت هیچ یک از بخشهایش مبتنی بر یک جریان آزاد اقتصادی نباشد، اما هنرش اینگونه پیش برود؛ همان طور که زمانی میگفتند رسانهها باید خصوصی شوند، اما هیچ نهاد و ارگانی حاضر نبود خصوصی شود. آن زمان هم همه میخواستند شیپور را از سر گشادش بزنند.
منتشرشده در روزنامه همدلی