مافیای واقعی موسیقی
مشکل از کجاست؛

موسیقی کوک|ماجرای وجود یا عدم وجود مافیای واقعی موسیقی در این روزها داغ تر از گذشته دنبال میشود. برخی رسانهها به دنبال نفی وجود مافیای موسیقی هستند و گروهی از رسانهها و البته فعالان عرصه موسیقی تلاش میکنند نام آنهایی را که گمان میکنند جزء یا مرتبط با آن هستند، فاش کنند.
به تازگی روزنامه خراسان گزارشی نوشته و در آن از دابسمش به عنوان روش جدیدی نام برده که خوانندگان پاپ با بهره گیری از آن تلاش میکنند بیشتر سر زبانها بمانند و در اصطلاح قطعاتشان را با این شیوه هیت کنند.
در این نوشته آمده است: «دابسمش جدیدترین دستآویز برخی خوانندههای پاپ است که بهیکباره سر از دنیای موسیقی درآوردند و حال میخواهند با روشهای اینچنینی، شانس خود را برای داشتن مخاطب بیشتر امتحان کنند. کافی است صفحه چند خواننده را در اینستاگرام دنبال کنید تا هر روز شاهد اجرای روش دابسمش باشید.
در این روش، خوانندهها بعد از انتشار قطعههای جدید از دنبال کنندگان خود میخواهند با استفاده از این قطعهها، دابسمش بسازند و بفرستند تا این دابسمشها را بهپاس حمایت از مخاطبانشان، در صفحه خود به اشتراک بگذارند.عمر این قدردانی البته بهقاعده یک استوری ۲۴ ساعته است و بعدازآن استوری، ماجرای این قدردانی تمام میشود و چیزی جز بیشتر دیده شدن این قطعهها باقی نمی ماند.
حمید هیراد، پازل بند، ماکان بند، بهنام بانی، محسن ابراهیمزاده و… بخشی از این خوانندگانند. تعداد خوانندههای استفادهکننده از این روش کم نیست. از سوی دیگر دیده شدن در صفحه یک خواننده پاپ که ازقضا دنبال کنندگان قابلتوجهی دارد هم نکتهای است که کمتر در شبکههای اجتماعی، بهخصوص اینستاگرام، میتواند از آن چشم بپوشد.
همین میشود که این بده و بستان، مُد رایج خوانندههای پاپ در فضای مجازی میشود، کاربران را تحت تأثیر خود قرار میدهد و این موج، موسیقی را با خود دورتر از آنچه باید باشد، میبرد و بیآنکه بخواهیم با این موسیقیها هم سلیقه میشویم، همان را در دابسمشها لب میزنیم و میخوانیم، ورد زبانمان میشود و دراینبین، فقط حواسمان به آنچه باید، نیست.»
هرچند خراسان سعی در انتقال نگاه انتقادی به موضوع کسب شهرت خوانندگان یک شبه از راه رسیده داشته اما به نظر می رسد خام دستانه با این موضوع برخورد کرده است.
به گمان مافیای موسیقی (البته نه آن طور که محمد معتمدی دربارهاش گفته است)، در این ماجرا نقش اساسی را بازی می کنند.
نامها در ماجرای هیت کردن قطعات شاید برای مافیای موسیقی کمترین اهمیت را داشته باشند. آنچه مهم است، بر صدر نشاندن سوژههایی است که بتوان از آنها پول در آورد. پیش از این یکی از تهیه کنندگان عرصه موسیقی از این تعبیر استفاده کرده بود: «من وقتی با آدمی صحبت می کنم، به این نگاه می کنم که می توانم از او چقدر پول در بیاورم».
حالا اینکه چه نامهایی با این روش(دابسمش) و البته روش های دیگر از سوی تهیه کنندگان موسیقی یک شبه به شهرت می رسند، شاید چندان مهم نباشد. آنچه به نظر میرسد در این زمینه اهمیت بیشتری دارد، برخورد کاملا مادی با پدیده ای فرهنگی به نام موسیقی است و قصه، قصه حضور بساز و بفروشهایی است که در این چند سال بیش از گذشته عرصه برای کسب سود و ثروت اندوزی آنها در عرصه فرهنگی موسیقی فراهم شده است.
هیچ آدم سالمی البته با ثروتمند شدن دیگران مشکلی ندارد اما وقتی این احساس به وجود می آید که یک شبه می شود راه صد ساله را رفت به گمان یک جای کار می لنگد؛ کسانی که عمرشان را در راه فراگیری و آموزش موسیقی گذاشتهاند در گوشه ای از منزلشان (البته اگر خانه ای داشته باشند) دارند می میرند و عدهای بار شیوههایی غیر هنری دارند به شهرت می رسانند و پول چاپ می کنند.