موسیقی محملی برای معنویت است
گفتوگو با مهرراز شیری نویسنده کتاب «بال موسیقی، آسمان معنا»

موسیقی کوک_ سارا حیدرنژاد| کتاب «بال موسیقی، آسمان معنا» با عنوان فرعی «معنویت از دیدگاه موسیقیدانان و هنرمندان ایران» اثری است به قلم مهرراز شیری که استاد مجید کیانی بر آن مقدمه نوشته است. شیری تحصیلات دانشگاهی خودش را چند سال قبل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی بهپایان برد. موضوع پایاننامه او دریچهای باز کرد پیش روی این نویسنده تا کتاب حاضر را به رشته تحریر دربیاورد.
او برای نگارش پایاننامهاش به سراغ موضوعی رفته بود که پیشازاین روی آن کاری جدی صورت نگرفته بود. شیری بهواسطه علاقهمندی شخصیاش به موسیقی ردیفی دستگاهی ایران از دوران کودکی و نوجوانی با شنیدن آثاری در این زمینه تحت تأثیر قرار میگرفت و در روزگاری که کنسرتهای موسیقی در کشورمان پشت سر هم لغو میشدند آستینها را بالا زد تا به شکل علمی تأثیر این هنر را در معنویت به اثبات برساند.
او در ابتدای کتابش اینطور نوشته است: نمیتوانم بهروشنی بیندیشم و از استادی یاد نکنم که با روشنای نگاهش به شبم رنگ سپیده زد. به اندیشه بیندیشم و از بذرهای آگاهی که در ذهنمان کاشت، یاد نکنم.
استادی که به او، راه را بهتر شناختیم و آگاهانهتر پرده از اسرار دانایی برداشتیم. اگرچه پژوهش پیش رو باغی که فرارویمان گشود، غنچهای است در برابر گلستان، بااینهمه باافتخار این کتاب را با این جمله به ایشان تقدیم میکنم که: «استاد! سروم در آفتاب شما رشد کرده است». با مهرراز شیری به بهانه نگارش کتاب «بال موسیقی، آسمان معنا» گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه آمده است:
ایده نگارش کتاب «بال موسیقی، آسمان معنا» چطور به ذهن شما رسید؟
دغدغه من برای پرداختن به موضوع معنویت در موسیقی از سال ۱۳۹۲ آغاز شد. از دوران نوجوانی تا آن زمان به هر کنسرتی که درزمینه موسیقی ایرانی میرفتم، احساس معنویت خاصی پیدا میکردم.
در این میان کم نبودند کسانی که در جامعه ایران هنوز بین تحریم یا تحلیل موسیقی تردید داشتند و وقتی من با آنها درباره حس معنویتی که بعد از حضور در کنسرتهای موسیقی ایرانی بهدست میآوردم، گفتوگو میکردم، گاهی ممکن بود حتی مرا استهزاء کنند.
اگر به خاطر داشته باشید سال ۱۳۹۳ همان دورهای بود که بسیاری از کنسرتهای موسیقی حتی در ژانر سنتی مدام لغو میشد. در آن زمان در مقطع کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی درس میخواندم و تصمیم گرفتم موسیقی را بهعنوان موضوع پایاننامهام انتخاب کنم.
البته باید بگویم که به لحاظ تخصصی آشنایی چندانی با موسیقی ایرانی نداشتم اما به این هنر علاقه زیادی داشتم. درنهایت تصمیم گرفتم موضوع پایاننامهام بهطور خاص «معنویت در موسیقی» باشد.
پیش از اینکه شما به سراغ این موضوع بروید، در این زمینه کاری انجام شده بود؟
قبل از اینکه من به سراغ این موضوع بروم، مقالههای توصیفی زیادی در این زمینه که به آرامش بعد از شنیدن موسیقی و معنویت در این رشته میپرداخت، انجام شده بود اما در این عرصه خبری از پژوهشهای میدانی نبود. این نکته را هم باید بگویم که متأسفانه استاد راهنمای من اصلاً با موسیقی آشنا نبود و در این زمینه هم ذرهای کمک نکرد، حتی درزمینه انتخاب عنوان موضوع پایاننامه.
برای بهپایان بردن این تحقیق با چه چالشها و مشکلاتی روبهرو شدید؟
انجام این کار واقعاً سخت بود چون از یک سو اولین بار بود که با این نگاه بنا بود یک پایاننامه نوشته شود و از سوی دیگر دانشکده، ما را ملزم کرده بود که حتماً از استادان روانشناسی استفاده کنیم و این امکان برای من وجود نداشت که بتوانم از راهنمایی و هدایت استادی در دانشکده موسیقی بهره ببرم.
در ادامه وقتی شروع به گفتوگو با فعالان عرصه موسیقی کردم، میگفتند این کار غیرممکن است چون پیشازاین کاری شبیه به تحقیق شما انجام نشده و از سوی دیگر با موسیقی آشنایی دقیق نداری.
بسیاری از نزدیکان هم به من پیشنهاد دادند موضوع پایان نامهام را تغییر بدهم چون هم ازنظر مالی و هم ازنظر سختی کار در آن صورت مسیر آسانتری را پیش رو داشتم اما علاقه و عشقم به موسیقی باعث شد تا محکم روی این موضوع بایستم و آن را پیش ببرم. ترم دو تست باورهای معنوی را که کاملاً استاندارد بود، تهیه کردم و شروع کردم به مصاحبه با اهالی موسیقی.
در ابتدا برخی از اهالی هنر وقتی با آن تست مواجه میشدند، میگفتند شما مگر مسئول حراستی که چنین سؤالاتی را از ما میپرسی؟ در آن مرحله بود که ناگزیر شدم توضیح بدهم معنویت با مذهب کاملاً متفاوت است.
اما تعداد کسانی که دلنوشته هایشان در این کتاب آمده بسیار بیشتر از تعدادی است که برای پایاننامه دانشگاهی نیاز است…
بله. من بهجای اینکه تستها را به ۵۰ نفر بدهم، آن را به ۱۰۰ نفر دادم.
چه متر و معیاری برای انتخاب افرادی که باید در این پایاننامه مشارکت میکردند، داشتید؟
من چارچوبهایی را برای خودم تعریف کرده بودم. اول از همه اینکه همهکسانی که بهعنوان فعالان در عرصه موسیقی برای انجام این تست انتخاب شده بودند، باید درزمینه موسیقی سنتی فعالیت میکردند.
از سوی دیگر حداقل باید سابقه ۱۰ سال سابقه فعالیت در رشته خودشان میداشتند. نتایج تست را روی نمودار بردم و درنهایت ما به این نتیجه رسیدیم که باورهای معنوی در میان هنرمندان فعال درزمینه موسیقی سنتی بالاست. در ادامه تصمیم گرفتم دلنوشته چند نفر را به کارم ضمیمه کنم.
بعدازآن جرقهای در ذهنم زده شد تا تعداد دلنوشتهها را به حدود ۱۰۰ تا برسانم. این کار البته سختیهای زیادی داشت که به گمانم اهالی رسانه بیش از همه آن را درک کنند.
کنار هم قرار دادن اینهمه هنرمند در عرصه موسیقی که گاهی حتی برخی از آنها درزمینه فعالیتشان باهم اختلافنظر هم دارند، چطور ممکن شد؟
به نکته خوبی اشاره کردید. در این کتاب دو تن از استادان بزرگ عرصه موسیقی ایرانی یعنی آقای مجید کیانی و میلاد کیایی حضور دارند. این دو هنرمند ارزنده در شیوه نوازندگی باهم تفاوتهای زیادی دارند و سلیقه متفاوتی هم در قیاس با یکدیگر دارند اما همواره با محبت و مهربانی از هم یاد میکنند و باهم ارتباط عاطفی خوبی دارند.
این منش و ادب میتواند درسی باشد برای جوانتر ها تا دریابند باوجود اختلافنظر و عقاید متفاوت میشود در کنار هم با محبت حضور پیدا کرد و به هم احترام گذاشت.
چه شد که استاد مجید کیانی بر این کتاب مقدمه نوشت؟
ایشان به دو دلیل این کار را انجام داد. استاد به من گفت از یک سو به خاطر صداقتت و از سوی دیگر به دلیل بار علمی این اثر و تولیدی بودنش من برای این کتاب مقدمه مینویسم.
از نگاه من آقای کیانی شخصیتی بسیار معنوی دارد و اساساً به دیده شدن علاقهای ندارد اما با توجه به پژوهشهای دنبالهداری که درزمینه موسیقی انجام داده، جایگاه ارجمندی در میان فعالان عرصه موسیقی دارد و برای من مایه افتخار بود که مقدمه کتابم به قلم ایشان نوشته شد.
چرا نام عبدالوهاب شهیدی، ابراهیم قنبری مهر، هوشنگ ظریف، فخری ملکپور، سیمین غانم، پوران وفادار روی جلد کتاب آمده است؟
استاد عبدالوهاب شهیدی در میان خوانندگان و استاد ابراهیم قنبری در میان سازندگان ساز مسنترین هنرمندان ایرانیاند. استاد هوشنگ ظریف و بانو فخری ملکپور هم ازنظر کسوت درزمینه هنری خودشان در قیاس با دیگران سرآمد هستند.
بانو پوران وفادار به دلیل احیای شیوه استاد مجید وفادار به چهرهای شاخص در میان اهالی موسیقی بدل شدهاست. درباره هنرمند ارزنده بانو سیمین غانم هم باید بگویم که ایشان از تجربه بالایی درزمینه خوانندگی برخوردار است و چند نسل از مردمان ایران با آهنگهای ماندگار این هنرمند ارزنده ازجمله «گل گلدون من» خاطره دارند.
در نهایت باید بگویم علت حضور نام این استادان روی جلد کتاب، برجستگی آنان در عرصه هنر موسیقی ایران بوده است.
و اما حرف و سخن پایانی…
در پایان باید از استاد یدالله کابلی به خاطر خط خوشی که روی جلد کتاب به قلم ایشان آمده، از استاد کیانی به خاطر مقدمه زیبایی که بر کتاب نوشتند و از علیرضا جواهری به دلیل ویراستاری چاپ دوم کتاب تشکر کنم. آقای جواهری وقت زیادی را برای به نتیجه رسیدن این کتاب گذاشت و خیلی مرا یاری کرد.
ایشان فردی بسیار متواضع و فروتن است و بااینکه از شاگردان خوب زندهیاد مشکاتیان بوده اما اصلاً به دنبال دیده شدن نیست. اگر ایشان نبود چاپ دوم کتاب تا این حد عالی از آب در نمیآمد. از آقای علیرضا حمیدی هم به خاطر طرح جلد زیبایشان قدردانی میکنم.
استاد عباس جمال پور هم تابلوی «موسیقی در کهکشان»ش را در اختیار من قرار داد که به سال ۱۳۶۳ نگارگری شده است. از این استاد فرزانه هم واقعاً قدردانی میکنم.