پرواز آموزگار موسیقی
بیژن بیژنی: مرتضی دلشب در مظلومیت از میانمان رفت

موسیقی کوک-علی نامجو| مرتضی دلشب، موسیقیدان و مُدرس باسابقه کشورمان دیروز درگذشت. او مدتها بود که از بیماری رنج میبرد و روزگار را در مرکز سالمندان صبا میگذراند.
دلشب، زن و فرزند نداشت و تا مدتها خواهر بزرگترش از او پرستاری میکرد اما شرایط جسمانی این هنرمند پیشکسوت به قدری سخت شده بود که نمیتوانستند در خانه تر و خشکش کنند. او دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در تهران به دنیا آمده بود و دیروز در زادروزش از دنیا رفت.
دلشب، سال ۱۳۴۶ از هنرستان موسیقی ملی دیپلم گرفته بود. او، سال ۱۳۴۹ تحصیلات موسیقیاش را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در مقطع لیسانس آغاز کرد و سه سال بعد مدرک کارشناسی موسیقی را از این دانشگاه گرفت.
این هنرمند فقید، نشان درجهیک هنری معادل مدرک دکترا را از وزارت فرهنگ و ارشاد گرفته بود. ۷ بهمن ۱۳۹۵ و در دومین دوره سال نوای موسیقی ایران از مرتضی دلشب تقدیر شد و تندیس «سال نوا» و لوح تقدیر را به او هدیه کردند. دلشب بیشتر عمرش را صرف آموزش موسیقی به علاقهمندان کرد.
او در کارنامه آموزشیاش، سابقه تدریس در مدرسه هنر اداره ارشاد مشهد، دانشگاه علامه طباطبایی مشهد، مرکز موسیقی بینالمللی وابسته به مرکز آموزش صداوسیما، هنرستان صداوسیما، هنرستان موسیقی دختران و پسران، دانشگاه تربیتمعلم، جهاد دانشگاهی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی را داشت.
علاوه بر این، دلشب تا سال ۱۳۵۹ مسئول کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان صداوسیما مرکز مشهد و تا سال ۱۳۶۶ مسئول هماهنگی رادیو تهران بود.
این آهنگساز و مدرس موسیقی، سابقه عضویت در اولین دوره کانون مدرسان خانه موسیقی بهعنوان برنامهریز آموزشی و عضویت در شورای موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ داشت. آخرین بار دلشب را جلوی لنز دوربین و در کنار بانو مهدخت مخبر در مرکز سالمندان صبا دیده بودیم.
آن روز که خبرنگاران به همراه اعضای موسسه هنرمندان پیشکسوت راهی مرکز سالمندان شده بودند تا هفتاد و ششمین زادروز بانوی شعر و ترانه در موسیقی ایران را جشن بگیرند.
امروز هردوی این هنرمندان از میانمان رفتهاند و بهاحتمال در آسمان شاهد اوضاعواحوال مردم هستند. در آن روز مهدخت مخبر سخنان زیادی را با اهالی رسانه و اعضای موسسه هنرمندان پیشکسوت در میان گذاشت که نشان از دل تنگ او داشت.
مرتضی دلشب هم که از مدتها قبل در کنار مخبر در آن مرکز روز و شب میگذراند، دستکمی از او نداشت. بعد از تمام شدن برنامهای که برای زادروز بانو مخبر تدارک دیده بودند، همه راهی اتاق مرتضی دلشب شدند تا از او بخواهند برای حاضران لحظاتی پیانو بنوازد.
این موسیقیدان پیشکسوت آن روز رو به مشتاقانی که در انتظار رقص سرپنجههای روی کلیدهای ساز پیانو، بودند کرد و گفت: «دستانم مشکل دارد، به همین خاطر نمیتوانم خوب بنوازم». کسی چه میداند. شاید باوجوداینکه آن روزها هم بیمار بود، دلش لک میزد برای اینکه به او اصرار کنند تا بنوازد. حاضران هم اصرار کردند.
بالاخره پشت پیانویش نشست و لحظاتی همه را میهمان صدای سازش کرد. بااینکه همگیمان شاید تلاش کنیم برای لحظاتی خودمان را بگذاریم جای این آدمها که فارغ از هنرمند بودن یا نبودنشان در سالهای کهنسالی باید دوروبرشان شلوغ باشد اما هیچکس نمیتواند حس و حال آنها را تا وقتی جایشان ننشسته، درک کند. دلشب با وجود همه دلتنگیهایش، آن روز همچنان باصلابت و قدرتمندی سخن میگفت.
او به اوضاعواحوال امروز هنر ایران انتقاد داشت و برای حاضران، مثالی هم زد. دلشب گفت: «اینجا آقایی هست که چون پدرش هنرمندی شناخته شده بوده، وقتی آهنگی میسازد، به او چک سفید امضا میدهند. به نظر من چنین رویهای اشتباه است.
آهنگ ساختن نباید برای گرفتن پول انجام شود. این کار به استعداد احتیاج دارد و همهکس آن را ندارند. آنوقت میبینیم که همین آقا برای یک سریال موسیقی ساخته که اثرش دقیقاً به موسیقی دوره کلیسایی مربوط میشود. بسیاری امروز دارند از هنر استفادههای تجاری میکنند. این مسائل کسانی چون مرا رنج میدهد».
این معلم موسیقی پیشکسوت آن روزها از موسیقی پاپ هم دل خوشی نداشت. دلشب درباره این نوع از موسیقی هم گفت: «در حرفهایم از کسی نام نمیبرم چون دوست ندارم سوءتفاهمی پیش بیاید اما باید بگویم که موسیقی پاپ را کسی به این مملکت آورد که اصلاً چیزی از هنر موسیقی نمیدانست.
او آمد و گفت بهتر است موسیقی پاپ را در ایران راه بیندازیم و اسم آن را هم گذاشت موسیقی جوان. در ادامه این نوع از موسیقی به دلیل سود تجاری که به همراه داشت، از دهه ۶۰ به بعد در کشور ما ماندگار شد.
امروز کار بهجایی رسیده که صداوسیما هم بهعنوان رسانهای که باید هنر و فرهنگ درست را ترویج کند، مشغول پخش آثاری است که اغلب ارزش هنری ندارند. امروز پول دارد خیلی چیزها را میگرداند».
او در میان سخنانش گریزی هم سالها حضور در عالم موسیقی زد و شاید پرسش ناگفته حاضران را با این بخش از حرفهایش پاسخ داد؛ آیا از مسیری که آمده یاد، پشیمانید؟ دلشب حرفهایش را به چند جملهای که در ادامه میخوانید، پایان داد.
او گفت: «خود من در طول سالهای فعالیتم بهعنوان مدرس موسیقی، با تدریس کردن به بچهها از نظر مالی آنچه میتوانستم بهدست بیاورم، از دست دادم اما از حرکت در این مسیر خوشحالم چون گمان میکنم به آنچه در طلبش بودم، رسیدم.
شاید یکی از نتایج حضورم در مسیر آموزش موسیقی به کودکان این بود که آقای علی جعفری پویان برایم بزرگداشت گرفت و همه بچههای هنرستان موسیقی دور هم جمع شدند تا از کارهایی که انجام دادم، تقدیر کنند. این برای من از هر ثروتی ارزشمندتر است».
بیژن بیژنی که در این سالها بارها و بارها به دلشب سر میزد و بعد از درگذشت دوست قدیمیاش هم سوگنامهای در رثای او نوشت، به همدلی گفت: «مرتضی چند روز قبل دچار تب شده بود و از خانه سالمندان او را به بیمارستان عرفان برده بودند تا بستری شود اما ظاهرا مسئولان بیمارستان او را پذیرش نکرده بودند.
در ادامه او را به بیمارستان شهدای تجریش بردند و آنجا بستریاش کردند. بعد از آن برای گرفتن تست کرونا او به بیمارستان مسیح دانشوری برده شد اما نتیجه تست منفی بود. سرانجام هم آقای دلشب به دلیل عارضه ریوی و مشکلات تنفسی در بیمارستان مسیح دانشوری درگذشت».
این خواننده و خوشنویس شناخته شده کشورمان، در ادامه گفت: «من به آقای روشنروان، واثقی و تهرانی که از همدورهایهای او در دانشگاه بودند، خبر دادم.
او معلم توانایی در زمینه سلفژ و تئوری موسیقی بود که در این سالها قدرش دانسته نشد و در مظلومیت روزگار گذارند. این اواخر که به دیدار مرتضی میرفتم، شاهد بودم که اوضاع و احوال مناسبی به لحاظ جسمی ندارد و حتی چند روز قبل که با او تماس گرفتم، توانایی در دست گرفتن تلفن را هم نداشت».
بیژنی ادامه داد: «خوب است وقتی هنرمندی در میانمان هست، از او یاد کنیم و سراغش را بگیریم، اما فکر میکنم درباره هنرمندی همچون مرتضی دلشب، همین که شما در زادروزش به سراغ من آمدید و دربارهاش از من سوال میپرسید، ارزشمند است.
باز هم تکرار میکنم که قدر او دانسته نشد، درست همانگونه که قدر استاد توانمندش استاد حسین دهلوی که معلم بسیاری از فعالان امروز در عرصه موسیقی ایران بود، دانسته نشد و آن استاد ارجمند هم در شرایط جسمی و روحی سخت، دنیا را ترک کرد».
این رسم روزگار است؛ چرخه تولد و مرگ. اما گاهی نگاه به پرواز بعضی آدمها برای لحظاتی میتواند زمان را در ذهن متوقف کند و چند ثانیه هیچ حسی را به ذهن راه ندهد بهجز تعلیق.
امروز چند ماه از آن روزی که همه برای برگزاری آیین زادروز مهدخت مخبر در آن مرکز سالمندان جمع شده بودند گذشته اما بانوی شعر و ترانه کمتر از یک ماه بعد از میانمان رفت و مرتضی دلشب آموزگار کهنهکار موسیقی دیروز. هردوی این آدمها در کتاب موسیقی ایران، خط و نقشی از خودشان به یادگار گذاشتهاند که شاد فرداها قدرش دانسته شود و شاید هیچوقت.
در این نوشته تلاش کردیم، یاد یکی از معلمان عالم موسیقی در ایران را که بهخصوص در سالهای گذشته کمتر از او نامی برده شد، زنده کنیم، آنهم یک روز بعد از رفتنش از این کره خاکی. یاد مهدخت مخبر، مرتضی دلشب و همه پیشکسوتان عرصههای گوناگون ماندگار.
در ادامه دلنوشتهای را که بیژن بیژنی به بهانه درگذشت دوست قدیمیاش، مرتضی دلشب، تحریر کرده، میخوانید:
ساز پیانوی مرتضی از نغمه افتاد
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
با خبر شدم استاد مرتضی دلشب، معلم و مدرس با سابقه پیانو و سلفژ از میان ما رفت. مرتضی دوست عزیز و دیرینه ما بود. او معلم دلسوز و سختکوشی بود برای اینکه آموختهها و دانستهها خود را به شاگردانش منتقل کند.
استاد دلشب، از همدورههای استادان بزرگی چون علی رهبری، کامبیز روشنروان، اسماعیل تهرانی و اسماعیل واثقی بود و همواره از استاد خلفش جناب حسین دهلوی به نیک نامی یاد میکرد و همیشه میگفت که هر چه داریم از استاد دهلوی آموختیم. او سپاسگزار استادانی بود که راهنمایش بودند.
مرتضی دلشب، سالهای پررنج و دردی را سپری کرد. او در خانه سالمندان صبا هم از پیانو و موسیقی جدا نبود. از خانوادهاش خواهش کرد که سازش را به اتاقش در خانه سالمندان منتقل کنند.
اکنون که این یادداشت و سوگنامه را مینویسم ساعتی پیش، مرتضی جان به جان آفرین تسلیم کرد و ساز پیانواش در خانه سالمندان صبا خاموش ماند و از نغمه افتاد.
روحش شاد
با اندوه بسیار- کمترین بیژن بیژنی
منتشر شده در روزنامه همدلی