کلهر؛ صدای فروخفته قوم کُرد
کیهان کلهر چرا کنسرتش در استانبول را لغو کرد؟

موسیقی کوک| در این روزگار شاید نشود نام آدمهای زیادی را روی کاغذ ردیف کرد که بین مردم، شخصیتی اثرگذار دارند؛ به عنوان آدمی خوب یا بد، فرقی نمیکند. در هنر ایران هم در این سالها از این دست آدمها کم داشتهایم. این را میشود با نگاهی به اخبار بر جای مانده در ذهن جامعه ایرانی از هنرمندان در سالهای گذشته فهمید.
کیهان کلهر را اما باید هنرمندی تأثیرگذار و البته ماندگار در ذهن مخاطب ایرانی و منطقهای دانست. البته او در سطح جهان هم خودش را به عنوان یک آرتیست منحصر به فرد معرفی کرده اما اینجا صحبت از وجه کاریزماتیک یک شخصیت در میان جامعه است. کلهر جمعه ۱۹ مهرماه ۱۳۹۸ در سالن رویال فستیوال هال لندن کنسرتی با عنوان «کیهان کلهر و تریو رامبرانت» را روی صحنه برده بود.
از این دست کنسرتها در طول سال زیاد اجرا میکند اما این یکی، همه یا شاید بیشتر ایرانیانی را که خبرش را شنیدند، به یاد حلبچه انداخت؛ به یاد همان شهر خاموشی که سالها قبل تقدیمش کرده بود به قربانیان و کودکان حلبچه. کلهر در لحظههای پایانی کنسرتش در لندن، به زبان انگلیسی رو در روی مخاطبان گفت: از همه شما تشکر میکنم که به اینجا آمدهاید.
روزهای اخیر، به خاطر خشونت و جنگی که علیهمان در شمال سوریه راه افتاده و مردم بزرگ کُرد زیر بار سرکوب و ستم دارند رنج میکشند، روزهای سختی برای ما مردم کُرد است. این اتفاق، کشتههای بیشتر، آوارگان بیشتر، پناهندگان بیشتر و مشکلات بیشتری خواهد داشت. اما ما میدانیم که بعضی از سیاستمداران این چیزها را نمیفهمند.
قرار بود در استانبول هم کنسرتی داشته باشم که آن را لغو کردم. به عنوان نشانهای و احترامی به برادران و خواهران کُردم و به عنوان آخرین قطعه به زبان کردی کاری را برای بچههای کُرد که حالا در این جنگ هستند، میخوانم. امیدوارم روزی در جهانی زندگی کنیم که در آن خبری از جنگ نباشد و همه بدانیم و مطمئن باشیم که همه بچهها در بستری آرام میخوابند. من نمیتوانم حرف بزنم، کلامی دیگری ندارم که بگویم و این قطعه آخر را به کودکان کُرد تقدیم میکنم.
لالایی برای کودکانی که میمیرند
کلهر آن شب میخواست برای کودکان کرد شمال سوریه لالایی بخواند؛ همان لالایی معروف را؛ رولهی خوشه ویست بینایی چاوم (فرزند دوست داشتنیام، نور چشمانم)
هیزی ئه ژنوم و هیوای ژیانم (توان زانوهایم و امید زندگیام)
هه تا دییته وه هه ر چاوه ریتم (تا برگردی چشمبهراهت هستم)
هه لورکی منالیت هه ر راده ژه نم (گهوارهی بچگیات را همین طور تکان میدهم)
لای لای نه مامی ژیانم (لای لای این نهال زندگیام)
من وینهی باخه وانم (من مثل باغبان هستم)
به دل چاودیریت ده کهم (با دلم از تو مواظبت میکنم)
بخهوه دهردت له گیانم (بخواب دردت به جانم)
هه ی لایه لایه لایه (هی لای لایی)
کورپه ی شیرینم لایه (نوزاد شیرینم لای لایی)
بنوه تاکوو سبه ینی (بخواب تا فردا)
مژدهی ئاواتم دینی (مژدهی آرزویم بیاورد)
ئه ی به ر خوله ی شیرینم (ای نوزاد کوچک شیرینم)
ئاواتی هه موو ژینم (آرزوی تمام زندگیام)
شه وی تاریک نامینی (شب تاریک نمیماند)
تیشکی روژ دیته سه ری (نور صبحدم بالا میآید)
هه ی لایه لایه لایه کورپه ی زور جوانم لایه (نوزاد بسیار زیبایم لای لایی)
بنوه ئاسو رووناکه (بخواب افق روشن است)
دیاره وه ک خور رووناکه (معلوم است و مثل آفتاب روشن است)
هه ی لایه لایه لایه کورپه ی شیرینم لایه (فرزند شیرینم لای لایی)
سه د خوزگه به خوزگایه (صد بار ای کاش و افسوس)
دایکی تو لیره بوایه (مادر تو اینجا بود). از اعماق وجودش میخواند. شاید به یاد کودکانی که در حلبچه زیر بمباران شیمیایی صدام به خواب همیشگی رفتند. کلهر سالها قبل برای آنها هم لالائی خوانده بود. لالایی «شهر خاموش» را.
«شهر خاموشِ» حلبچه
آلبومی که برای اولین بار سال ۱۳۸۷ در خارج از ایران منتشر شد و که اتفاقاً آنجا کمانچه کلهر نالهای را که یادآور حزن و اندوه موسیقی کردی ترکی بود، به سوگواری تبدیل میکرد. کوارتت زهی بروکلین رایدر (Brooklyn Rider) در شهر خاموش همراه کلهر شده بودند.
کلهر در شهر خاموش ترس و بهت را همزمان بیان کرد و از لابه لای غبار ویرانههای به جا مانده از جنگ، رفت سراغ ساختن دهکده. این نوازنده واقعاً بینالمللی، در خیلی چیزهای خوب تبحر دارد که یکی از آنها گروه نوازیهای میان فرهنگی است.
او در شهر خاموش خودش قطعات را تنظیم کرده بود و کمانچه و سه تار زده بود، جان گندلزمن و کالین جاکوپسن ویولن نواخته بودند، ویولا را نیکلاس کوردز و ویولنسل را اریک جاکوپسن بر عهده داشتند، نوازندگی سازهای کوبهایی بر عهده مارک سوتر بود، جفری بیچر کنترباس زده بود و سیامک آقایی سنتور و تنبک این آلبوم را اجرا کرده بود.
امسال هم که سیل آمد، کلهر با «شهر خاموشِ» کودکان و قربانیان حلبچه در سوگ هموطنانش گریست و روی صحنه رفت. او رسم عاشقی را خوب میداند. لااقل با مرور گامهایی که برداشته، این را این طور میشود فهمید.
یکی از نوازندگان نام آشنای ویلن و کمانچه زمانی تعریف میکرد که کلهر نوجوان به کلاسش رفته بود تا از او راه و رسم کمانچه نوازی را یاد بگیرد اما انگار قسمت طور دیگری رقم خورد و آن استاد هیچ وقت معلم کلهر نشد اما امروز کلهر را موفقترین نوازنده و هنرمند ایرانی در سطح جهانی میداند.
تصنیف مقام انسانیت
کیهان کلهر امروز شاید مهمترین نام موسیقی ایران باشد؛ شاید مهمترین نام در خاورمیانه. او شراب موسیقی غرب آسیا را به جهان نوشانده و در آثار مهمی در قامت نوازنده و آهنگساز حاضر شده است. روزگاری اما دلگیر بود از ناملایمت هایی که در وطنش به او روا میکردند. ماجرا فقط محدود به مسئولین و دولتمردان نمیشود.
کلهر روزگاری دلخسته از اهالی موسیقی ایران را ترک کرد. بار سفر بست تا برود ینگهدنیا درس بخواند و واقعاً خوب فراگرفت درس هنرمند واقعی بودن را. او سختی و مرارت را به معنای واقعی کلمه میفهمد. همه خانوادهاش را در جنگ از دست داده است. بمبی که ناغافل بر سر خانهشان در میدان حر تهران آوار شد، همه اهل خانه را جز او به آسمانها برد.
کلهر با گوشت و پوست و استخوانش زیست مردمانِ کرد را زندگی کرده. چون هم خانواده کُرد او در جنگ پر کشیدند، هم همزبانان کُردش در حلبچه با بمبهای شیمیایی بعثیها روی خاک غلتیدند و آرام شدند و هم در تمام این سالها دارد قصه پر غصه قوم کُرد در خاورمیانه را میبیند. او شاید این روزها به یاد خانواده شهیدش هم افتاده باشد و به یاد همان کودکانی که در حلبچه به خوابی بی بازگشت رفته بودند.
حالا دارد خبر میدهد از بمبی که دوباره روی خانهها آوار میشود، خانوادهها را با خودش میبرد از این دنیا و کودکانی که خیلی زود قرار است راهی بهشت شوند. او دارد جهان را از خواب بیدار میکند؛ لااقل تلاشش این است. میخواهد صدایِ بیم از تکرار تاریخ باشد. کلهر را باید مرد بیمناک از تجربههای تلخ قومش دانست.
او در رویال فستیوال هال لندن همین بیم را فریاد میکرد. او نمیخواهد دوباره همه آن روزهای رفته پیش چشمش بیایند. کلهر به معنای واقعی کلمه یک کرد غمدیده است. او را میشود صدای کُردهای مظلوم این روزها در سوریه نامید. چقدر از آدمها تأثیرگذاری او را دارند؟ و آنها که همین قدر میتوانند اثرگذار باشند، تا امروز برای آرمان واقعاً چقدر تاوان دادهاند؟
کلهر صدای خفته قوم کرد است. هموطنان ایرانی او هم حتماً به احترامش خواهند ایستاد. او مایه افتخار موسیقی است. نه فقط به خاطر تبحری که در بالاترین سطح از آن برخوردار است؛ به خاطر فراموشکار نبودنش؛ برای ریشههایی که قوی همچون گذشته به خاک سرزمین مادریاش چنگ زده و برای انسانیت!
منبع: روزنامه سازندگی