کیهان کلهر: فکر نمیکردم چیزی بشوم
در گفتوگوی نشریه «سانگ لاینز» با برنده ایرانی جایزه وومکس؛

موسیقی کوک| چند روز قبل، «کیهان کلهر» آهنگساز و نوازنده کمانچه، جایزه سالانه وومکس را دریافت کرد و به عنوان هنرمند سال ۲۰۱۹ انتخاب شد. او در این رویداد، جایزهاش را محصول دورانی تاریخی دانست و آن را به «محمدرضا شجریان» تقدیم کرد.
کلهر آنجا رو به مخاطبان حاضر گفت: «معمولاً پیش نمیآید که انسان وقتی زنده است، مورد تجلیل قرار بگیرد. از اینرو بسیار مفتخرم و تحت تأثیر قرار گرفتم. هرچند من این جایزه را یک دستاورد شخصی نمیدانم.
سالهای بسیاری مرارت، دانش و پشتکار، پیشینه موسیقی ایرانی است که من محصول آن گذشته و پیشینهام و امروز این جایزه را از طرف تمام جامعه موسیقی ایرانی میپذیرم و به نمایندگی از جامعه موسیقی ایرانی، این جایزه را به استاد محمدرضا شجریان که مدتی است در بستر بیماری است و دلتنگ شنیدن صدایش هستیم، تقدیم میکنم.»
در حاشیه این رویداد، «کیهان کلهر» با «سایمون بروگتون»، سردبیر نشریه «سانگ لاینز» گفتوگو کرد. کلهر درباره آشناییاش با موسیقی گفت: «سالها قبل در تلویزیون ملی ایران، تصاویری از استاد «علیاصغر بهاری» دیدم که در آن زمان مشهورترین نوازنده کمانچه بود.
صدای این ساز برای من بسیار دلانگیز بود. اگرچه در آن سالها، این ساز مهجور بود و پیدا کردن استادی در زمینه کمانچه و پیدا کردن خود استاد بهاری کار بسیار دشواری بود.
به هر روی من از پنج سالگی موسیقی را به همراه برادرم که یک موزیسین غیرحرفهای بود، شروع کردم. بعد از مدتی، پدر و مادرم متوجه شدند که به موسیقی علاقه دارم و من را به مدرسه موسیقی فرستادند.»
این آهنگساز و نوازنده کمانچه در آن گفتوگو از استاد خودش هم نام برد و گفت: «استاد من «احمد مهاجر» بود که من از ایشان چیزهای بسیار زیادی آموختم.»
«کلهر» ادامه داد: «مدتی هم ویولن میزدم؛ اما بعد به سمت کمانچه رفتم. شاید نواختن این ساز به من کمک کرد تا نحوه استفاده از دست چپ را بهتر بیاموزم، اما تکنیک این دو ساز و همچنین نحوهی آرشهکشی آن بسیار از یکدیگر متفاوت است.
سالهای ابتدایی که بخواهی کمانچه نواختن را یاد بگیری، بسیار مشکل است و مشکلتر از آن یاد گرفتن ردیفها است. من سالها بعد از آنکه مینواختم، یعنی در سن ۱۲ سالگی شروع به یاد گرفتن ردیفها کردم و بعد از آن کمانچه تبدیل شد به تمام زندگی من.»
او در گفتوگو با «سایمون بروگتون» درباره زندگی شخصیاش گفت: «وقتی من ایران را ترک کردم ۱۷ ساله بودم و دیگر در آن زمان میدانستم که مسیر زندگیام قرار است با موسیقی همراه باشد و در این زمینه بسیار جدی بودم.
البته هنوز تحصیلاتم به اتمام نرسیده بود. بعد از خروج از ایران مدتی در کشورهایی چون ترکیه، یوگسلاوی و ایتالیا زندگی کردم و درنهایت در کانادا تحصیلاتم را در زمینه موسیقی ادامه دادم و سپس به نیویورک آمدم.»
«کلهر» از همکاری و همراهیاش با «محمدرضا لطفی» هم گفت: «در سالهایی که من در ایران نبودم با استاد محمدرضا لطفی که از استادان محترم موسیقی کلاسیک ایرانی است، همراه شدم. ایشان هم از ایران مهاجرت کرده بود. من در این سالها، تلاش بسیار زیادی کردم تا از جامعه موسیقی ایران جدا نشوم.
هر چند مهاجرت و زندگی در کشورهای دیگر به من کمک کرد تا با جنبههای دیگر موسیقی آشنا شوم و یک موسیقیدان تکبعدی باقی نمانم. آشنایی با موسیقیدانانی از فرهنگهای دیگر به زندگی حرفهای من کمک بسیار زیادی کرد.»
این نوازنده کمانچه در پاسخ به این پرسش که آیا تصور میکرده روزگاری سفیر کمانچه شود، گفت: «هیچوقت. اصلاً آن زمانی که موسیقی را شروع کردم فکر نمیکردم چیزی شوم. شما به عنوان یک کودک، سعی میکنی موسیقی را گوش کنی، بفهمی و درکش کنی.
بعد از آن روزی میرسد که بدون اینکه خودت متوجه شوی، موسیقی مهمترین رکن زندگیات شده است. مدام از این ارکستر به آن ارکستر دعوت میشوی، ساز میزنی و کنسرت میدهی و تمام اینها در حالی اتفاق میافتد که خودت تصمیم نگرفتهای موسیقیدان شوی، اما موسیقی همهی زندگیات را تسخیر کرده است.
فکر میکنم برای بسیاری این یک تصمیم شخصی نیست و شما حتی اگر به مدرسه موسیقی هم بروید، این اتفاق خود به خود صورت نمیگیرد و نیاز به ترکیبی از استعداد، سختکوشی و معلمان خوب است. عوامل دیگری هم در این میان دخیل هستند، مثلاً اینکه کجا و در چه خانوادهای به دنیا میآیی.»
او به سیر احیای دوباره کمانچه هم اشاره کرد و گفت: «بعد از انقلاب، بعد از دورانی که موسیقی کنار گذاشته شد، هنرهای سنتی و به خصوص موسیقی سنتی مورد توجه قرار گرفتند و این موسیقی شروع به رشد کرد.
در این میان، موسیقیدانانی نقش داشتند و در آثار خود از سازهای ایرانی استفاده میکردند. به نظر میرسد این دوران، در شکلگیری علاقه مردم به موسیقی بسیار مؤثر بود و حالا تعداد زیادی از مردم به موسیقی علاقهمند هستند.»
او به شیوه آموزش موسیقی هم اشاره کرد و گفت: «بعد از آنکه متقاضیان فراگیری موسیقی زیاد شدند، دیگر این امکان نبود که به شکل سنتی به آموزش پرداخته شود.
در روش سنتی، استاد ۵ تا ۱۰ شاگرد میگرفت و با آنان کار میکرد و هر کس که پشتکار و استعداد بیشتری داشت، رشد میکرد و حتی ممکن بود که یکی از شاگردان با دختر استاد ازدواج کند و جزء خانواده او شود.
در سالهای بعد از انقلاب اما این امکان وجود نداشت. به همین خاطر بسیاری از کسانی که خود سالهای اندکی در زمینه موسیقی فعالیت داشتند، وارد این حرفه شدند.
یعنی ما با نسلی از استادان روبهرو شدیم که به اندازه کافی مجرب نبودند و هر چند ما از نظر کمی رشد کردیم، اما از لحاظ کیفی با مشکلاتی مواجه شدیم. البته این مسئله تنها مختص ایران نیست و در تمام دنیا دیده میشود. منتها اصول موسیقی سنتی ایران به شکلی است که کسانی که سریع به مرحله استادی برسند کمکی به موسیقی سنتی نمیکنند.»
کیهان کلهر درباره اصالت کرد خودش هم گفت: «کرد بودن اصلاً هویت اصلی من نیست. من به دنبال ملیت یا قومیت خاصی در هویت خودم نیستم و نمیخواهم این کار را بکنم.
من در خانوادهای کرد در ایران متولد شدم اما ما انتخاب میکنیم که انسان باشیم و حقیقت را بگوییم و این مسئله بسیار مهم است. ضمن اینکه ما به عنوان یک موسیقیدان باید از تریبونی که داریم، استفادهای صحیح کنیم.
ما در یک کسب و کار فرهنگی هستیم و در این میان باید حقیقت را بگوییم و چیزهایی که برای انسانیت و انسانها اهمیت دارد.»